-
وصیت در هزاره سوم
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 22:50
امروز در حال مرور ایمیل ها بود که یک لحظه یاد رفتن افتاد. فکر کرد: چیزی ندارم که نگران آن باشم که بعد از من چه خواهد شد. فقط دلم می خواهد وقتی نیستم یا بهتر است بگویم قبل از نیست شدنم دنیای مجازی ام را به کسی که دوستش دارم بسپارم تا بعد از من گاهی سری به خلوتم بزند یادداشتی بنویسد به ایمیل های ناشناسم پاسخ دهد اگر دلش...
-
پر پرواز( دکتر علی شریعتی)
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 08:30
برای پرواز به آسمان ها، منتظر نمان که عقابی نیرومند بیاید و از زمینت برگیرد و در آسمان هایت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و بروید و بکوش تا این همه گوشت و پیه و استخوان سنگین را که چنین به زمین وفادارت کرده است، سبک کنی و از خویش بزدایی، آنگاه به جای خزیدن، خواهی پرید. در پرنده شدن خویش بکوش و این...
-
پاییز
شنبه 23 مهرماه سال 1390 15:11
فصل پاییز برایم زیباست یاد ایام بهاری است که دور است دگر رنگ سرخ گل ها سبزی و زردی برگ " داستان غزلی ناب وصمیمانه به وزن دل ها" می شود شعر سرود می شود عاشق بود هرچه از خاصیت رنگ بگوییم کم است... 23مهر 1390
-
بیگانه
شنبه 23 مهرماه سال 1390 15:08
ای بسا صاحبدلان در آرزوی بیدلی ای بسا مجنون صفت در حسرت روی گُلی ای بسا پروانه ها برگرد شمع عاشقان ما چرا بیگانه از خود در فراق همدلی 22مهر 1390
-
سنگدلی
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 13:11
داشتم به فرآیند سنگدل شدن فکر می کردم. آنقدر رفت و آمد به قلب آدم زیاد می شود که روز به روز سخت و سخت تر می شود. مثل جاده ای که تازه ساخته اند و خاکش نرم است و راه رفتن بر آن دشوار و پس از مدتی سفت و سخت می شود طوری که آب هم در ان نفوذ نمی کند. برای آدم سنگدل هم همین اتفاق می افتد.روزی فرا میرسد که دیگر اگر بر قلبش پا...
-
حسین پناهی، تلنگری بر احساس
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 12:37
ازآجیل سفره عید چند پسته لال مانده است آنها که لب گشودند؛خورده شدند آنها که لال مانده اند ؛می شکنند دندانساز راست می گفت: پسته لال ؛سکوت دندان شکن است ! من تعجب می کنم چطور روز روشن دو ئیدروژن با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند وآب ازآب تکان نمی خورد! __________________________________________________ بهزیستی نوشته بود: شیر...
-
دسته بندی انسان ها( دکتر علی شریعتی)
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 13:09
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است : دسته اول : آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند. عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند . دسته دوم : آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم...
-
قاب عکسی دیگر
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 12:59
روز اول مهر بود. جمعه ساعت هشت و بیست دقیقه شب. یکی از عزیزانش پس از تحمل سال ها رنج و سختی برای نفس کشیدن بی رنج و زحمت ، بالاخره در قاب عکسی آرام گرفت و با لبخندی پر از آرامش شاهد نفس کشیدن دیگران شد. جایش خیلی خالی بود. ولی این احساس که شاید از این همه تنهایی و درد راحت شده بود ، مایه ی آرامش بود.
-
یک نَفَس راحت
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 12:47
روز 28 شهریور آمد و تمام شد.بالاخره از پایان نامه دفاع کرد. حالا می توانست کمی فرصت داشته باشد تا چند خطی بنویسد: دلم تنگ شده بود برای نوشتن. حتی اگر کسی هم نوشته هایت را نخواند، احساس بودن می کنی، حضور داری. روز دفاع بدون حضور استاد مشاور، در کنار دوستان و خانواده ی عزیزم ،استاد مشاور و استاد داور کارم را پس از ده...
-
یاداشت هایی کوتاه از پرویز شاپور
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 12:30
پرویز شاپور نویسنده ایرانی است . شهرت او به دلیل نگارش نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند . وی در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوضزاده تهران بستری شد و درساعت ۶ صبح ۱۵مرداد درگذشت.آرامگاه پرویز شاپوردر قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است . مادر «شاپور» میگفت: «شصت سال بچه بزرگ کردم،...
-
آب و آتش( دکتر علی شریعتی)
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 09:05
چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ، تو تشنه ی آتش باشی و نه آب و چشمه که خشکید و چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی، بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی آب گردی و نه آتش!!! و بعد ، عمری گداختن از...
-
تاریکی
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 08:38
گاهی وقت ها یک نگاه ، حرکتی حساب نشده برایت می شود اندوهی بزرگ که یا کسی را آزرده ای یا غمی را به جانت روانه کرده اند. امیدی داده ای یا نامیدی روح و روانت را در هم پیچیده است. هر چه هست وقتی می توانی بی هیچ هزینه ای حتی با لبخندی مایه شادی کسی شوی ، دریغ ورزیدن می شود خطایی بزرگ ، نقطه ای تاریک در روحت . می ترسم روزی...
-
تقصیر از ما نیست( دکتر علی شریعتی)
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 10:03
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که...
-
درهای بسته
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 18:59
خیلی سخت است ،بشنوی ولی نتوانی کاری کنی ببینی ولی قادر به تغییر نباشی این روز ها ،مانند سنگ صبوری برای عزیزی هستم هم دردی می کنم ،تلاش می کنم تا بارش سبکتر شود ولی نمی شود انگار آسمان و زمین عهد بسته اند تا سختی و گرفتاری هایش ، رنج ها و دشواری هایش افزون گردد ای کاش آنقدر توانایی داشتم تا کاری بکنم ...................
-
فیلم
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 10:09
زندگی تنها فیلمی است که بدون به خاطر سپردن دیالوگ هایش هر روز نقشمان را بازی می کنیم و کارگردانش با سعه ی صدر خطاهایمان را تحمل می کند.
-
عکس
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 19:08
به عکس روی دیوار نگاه کرد.چشم های او را می دید که انگار می خندیدند. به یاد روزهای خوبی افتاد که تمام شدند. نمی دانست اینقدر زود عکسی می شود و برای همیشه روی دیوار لبخند می زند. چشم هایش پر از اشک شد. بغضش را فرو خورد. بلند شد. دفترچه اش را برداشت و سراغ تلفن رفت تا دیر نشده به همه عزیزانش بگوید که چقدر دوستشان دارد.
-
مرغ سحر
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 00:09
مرغ سحر ناله سرکن داغ مرا تازه تر کن زآه شرر بار این قفس را برشکن و زیر و زبر کن بلبل پر بسته زکنج قفس درآ نغمه ی آزادی نوع بشر سرآ وز نفسی بر شکن این خاک تیره را پرشررکن ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن نوبهار است گل به بار است هردوچشمم ژاله بار است این قفس چون دلم...
-
مادرانه
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 01:30
خیال می کرد دخترش را خوب می شناسد. خیال می کرد از همه زیر و بم زندگی او خبر دارد. نمی دانست روح ناآرام او چقدر بی قرار بوده است. نمی دانست بزرگ شده . نمی خوست باور کند برای خودش دنیایی ساخته که اگر دیر می جنبید فرسنگ ها از هم دور می شدند. حالا هر وقت باهم بیرون می روند ، فقط گوش می شود. می شنود. تعجب نمی کند. نصیحت...
-
آسمان و اخلاق
شنبه 14 خردادماه سال 1390 23:13
دو چیز است که هر چه بیشتر در آن ها اندیشه می کنم ، جانم را از تحسین و هیبتی تازه تر و فزون تر سرشار می سازند: آسمان های پر ستاره در بالای سرم و قانون اخلاق در درونم. نیازی نیست که آن ها را جستجو کنم یا به حدس و گمان دریابم، چنانکه گویی در پرده ی ظلمت نهان شده یا در قلمروی متعالی ورای افق من قرار دارند. بلکه آن ها را...
-
نا سپاسی
جمعه 6 خردادماه سال 1390 23:23
یوونال می گوید : یک سرباز خوب ، یک نگهبان خوب و یک قاضی صالح باش. اگر در موضوعی مشکوک و مبهم تو را به شهادت گرفتند ، هرچند که فالاریس فرمان داد که باید شهادت دروغ دهی و برای واداشتن تو به این عمل گاوش را وارد میدان کرد، بدان که ترجیح دادن حیات بر عزت و از دست دادن همه ی آن چه مایه ی ارج و ارزش زندگی است ، به خاطر...
-
حافظ خوانی
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 19:11
برای شنیدن کلیک کنید.
-
اعتیاد
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 18:32
امروز هم پنجشنبه بود. از ساعت شش صبح بیدار بود. برنامه ریزی کرده بود تا به تعدادی از هنرستان ها مراجعه کند. همان قصه ی پرسشنامه و .... اخرین هنرستان هنرستان مولوی بود. جایی دور در خیابان قزوین . نمی دانست آدرس دقیق هنرستان کجاست. از کاسب های قدیمی سوال کرد. با خوشرویی راهنمایی اش کردند. سوار اتوبوس های تندرو مسیر...
-
باور
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 11:53
نمی دانم این باور نداشتن ها این نخواستن ها نبودن ها برای چیست ... هر چه هست باید بود باید دید شنید گاهی باور داشت و زمانی به لطف انکار آرامش یافت گاهی خواسته ها و آرزو ها را کنار گذاشت و سبکبال بر فراز زندگی در بلندترین نقطه هستی ایستاد بی نیاز بی درد بی خواهش اما بی عشق بودن را باور نمی کنم
-
فرشته مرگ
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 14:43
این روزها پرواز فرشته مرگ بر فراز شهرمان آنقدر زیاد شده است که مانده ام تقدیر است یا کوتاهی ما انسان ها ؟
-
خورشید(۲)
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 11:16
مگر می توان تابیدن خورشید را نادیده گرفت مگر می توان ندید حتی اگر نابیناهم باشم تابش نور خورشید را احساس می کنم در میان تاریکی ها شعاعی غریب نظرم را جلب می کند می تابی و می تابی و می تابی خورشیدی می بینم می بینم می بینم نوزدهم اردیبهشت ماه هزارو سیصد و نود
-
نیستی
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 10:13
شنیدن خبر مرگ همکار دکتر... خیلی دردناک بود. دیروز سر کارش حاضر نشد. ساعت 12 بود که بااوتماس گرفت. دکتر گفت نمی تواند بیاید گرفتاری برایش پیش آمده. امروز که آمد خیلی پریشان بود. می گفت همکار نازنینی را از دست دادم. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، فردی توانمند و خوش فکر ، هنرمند ولی گرفتار زندگی و رنج هایش....
-
نور
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 23:17
می بینمش به خواب با شاخه های نور پرواز می کند فریاد می زند آی آدم ها .............. بی نور بی سرور بی راستی و شور آیا توان که ماند؟ آیا توان که خواند؟ تا کی بدون نور ،جهان در کف شماست؟ تاکی زمین خسته ز بیداد ظالمان بی نور بر مدار جهان دور می زند؟ این نور آیتی است بشارتی است هر شاخه ای که بهم هدیه می دهیم یک زندگی است...
-
برق و شعر
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 23:31
بعد از مدت ها اولین پنجشنبه ای بود که در خانه بود و بیرون نرفته بود. احساس خوبی داشت. با خیال راحت از خواب بیدار شد. کسی نبود.. بدون عجله در خانه می چرخید و کارها را انجام می داد. نوبت به کار پایان نامه رسید. پشت میزش نشست . لپ تاپ را روشن کرد و مشغول شد.نیم ساعت بیشتر نگذشته بود که برق قطع شد. داخل کوچه داشتند پست...
-
حیرانی
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 23:47
گاهی به خود می خوانی ام گاهی زه خود می رانی ام سرمست این حیرانی ام در حالت خوف و رجا من عاشق شیدایی ام از درد و حرمان خالی ام در راه ایمان باقی ام در سایه ی عشق خدا پنجم خرداد ماه هزارو سیصد و هشتاد و هشت
-
برای استاد عزیزم
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 15:03
به یاد روی تو ای مهر آسمان امید همیشه هست به یاد، این نوای زیبا را معلمان به جهان صاحبان عشق و امیدند مباد آنکه بمانیم در فراق، عشق خدا را دوازده اردی بهشت ماه هزارو سیصد ونود