گاهی وقت ها یک نگاه ، حرکتی حساب نشده برایت می شود اندوهی بزرگ که یا کسی را آزرده ای یا غمی را به جانت روانه کرده اند. امیدی داده ای یا نامیدی روح و روانت را در هم پیچیده است. هر چه هست وقتی می توانی بی هیچ هزینه ای حتی با لبخندی مایه شادی کسی شوی ، دریغ ورزیدن می شود خطایی بزرگ ، نقطه ای تاریک در روحت . می ترسم روزی با چراغ هم نشود خودمان را پیدا کنیم، تاریک شده باشیم مثل شب، هرچند آسمان شب با ستاره هایش همیشه روشن است، باید فکر ستاره باشیم برای تاریکی وجودمان.
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!