اعتراف کردن کار راحتی نیست.
معمولا آدم ها را تحت فشار قرار می دهند تا اعتراف کنند. اعتراف به کارهای کرده و نکرده، خطاها، لغزش ها،...
من می خواهم خیلی شفاف و آسوده اعتراف کنم. شاید خلاف رسم و رسوم عادی باشد، خدا مرا ببخشد.از این که زمین کمتر می لرزد، از این که رفت و آمدها در زمین و هوا و دریا کم شده خوشحالم،
از این که حتی برای مدتی کوتاه پرندگان، چرندگان و خزندگان و ... دوباره صاحب اصلی و مالک طبیعت شده اند خوشحالم.
از این که تلنگر محکمی بر ذهن خودشیفته و خفته ما انسان ها بودی خوشحالم،
از این که ما را از عرش یه فرش آوردی در چاردیواری خانه ها گرفتار ، خوشحالم. لازم بود تا قدر زنده بودن، نفس کشیدن و با هم بودن را بدانیم و حق حیات این کره خاکی را با تمام اجزاء آن دوباره به رسمیت بشناسیم.
تو می روی و ما می مانیم با درس هایی که از بودنت گرفتیم.