اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

پیله

پیله ای دور خود تنیده بود. سال ها بود. به جای این که از آن خارج شود و بالاهایش را برای پرواز آماده کند هر روز ضخیم تر دور خود می پیچید.آنقدر که دیگر  برایش تنگ شده بود. احساس خفگی می کرد. ولی باز هم نمی توانست آن را پاره کند. توان نداشت. شاید سرنوشت این گونه مقدر کرده بود. بعد از مدتی به سختی و دردی که می کشید عادت کرد. آنقدر که باورش شده بود زندگی یعنی همین. رنج و عذاب و دردی که راه چاره ای  نداشت.

ادامه مطلب ...

کرم و قورباغه( با تشکر از جناب باقری)

آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند

آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند...

...و عاشق هم شدند.

کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،

و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم..

ادامه مطلب ...

امید

امید در زندگی انسان همان قدر مهم و موثر است که بال برای پرندگان .

 

ویکتور هوگو