اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

فیلم

زندگی تنها فیلمی است که بدون به خاطر سپردن دیالوگ هایش هر روز نقشمان را بازی        می کنیم و کارگردانش با سعه ی صدر خطاهایمان را تحمل می کند.

عکس

به عکس روی دیوار نگاه کرد.چشم های او را می دید که انگار می خندیدند. به یاد روزهای خوبی افتاد که تمام شدند. نمی دانست اینقدر زود عکسی می شود و برای همیشه روی دیوار لبخند می زند. چشم هایش پر از اشک شد. بغضش را فرو خورد. بلند شد. دفترچه اش را برداشت و سراغ تلفن رفت تا دیر نشده به همه عزیزانش بگوید که چقدر دوستشان دارد.

مرغ سحر

مرغ سحر    ناله سرکن 

داغ مرا     تازه تر کن 

زآه شرر بار     این قفس را     برشکن و      زیر و زبر کن 

بلبل پر بسته زکنج قفس درآ 

نغمه ی آزادی نوع بشر سرآ 

وز نفسی بر شکن این خاک تیره را     پرشررکن 

 

ظلم ظالم    جور صیاد      آشیانم     داده بر باد 

ای خدا    ای فلک     ای طبیعت       شام تاریک ما را      سحر کن 

 

نوبهار است    گل به بار است    

هردوچشمم       ژاله بار است 

این قفس     چون دلم      تنگ و تار است 

شعله فکن    در قفس   ای    آه آتشین 

دست طبیعت    گل عمر    مرا   مچین   

جانب عاشق    نگر ای تازه گل از این   بیشتر کن 

مرغ بیدل   شرح هجران   مختصر    مختصر کن

ادامه مطلب ...