اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

یک نَفَس راحت

روز 28 شهریور آمد و تمام شد.بالاخره از پایان نامه دفاع کرد. حالا می توانست کمی فرصت داشته باشد تا چند خطی بنویسد: 

دلم تنگ شده  بود برای نوشتن. حتی اگر کسی هم نوشته هایت را نخواند، احساس بودن می کنی، حضور داری. روز دفاع بدون حضور استاد مشاور، در کنار دوستان و خانواده ی عزیزم ،استاد مشاور و استاد داور  کارم را پس از ده ماه تلاش مداوم ارائه کردم. روز خوبی بود.دلم برای درس خواندن از همین حالا تنگ شده است.  

نظرات 1 + ارسال نظر
حجت شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ

تبریییییییییییییییییییییک

دوست عزیز
ممنوووووووووووووووووووووووووووووونم
ارادتمند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد