دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند | ||
رؤیاهایش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد | ||
و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند | ||
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است |
از جنگ بی شکوه احساسی اندک دارم | ||
اما آن چه به تمامی در میابم | ||
عشقی ست که آرزوی همگان است | ||
از کشمکش های دائمی احساسی اندک دارم | ||
اما آن چه به تمامی در می یابم، آرزوی باهم بودن است | ||
از جنگ برای آن که فقط جانی به در برم | ||
احساسی اندک دارم | ||
اما آن چه به تمامی دریافته ام | ||
چیزی ست که در این بازی نهفته |
پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد.
( شعری زیبا از سهراب سپهری)