اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

چرا ما ایده آلیست نیستیم(فریدریش نیچه برگردان: جمال آل احمد و همکاران )

در گذشته، فلاسفه نسبت به حواس بی‌اعتماد بودند؛ آیا ما زیاده از حد این بی‌اعتمادی و بدگمانی را فراموش نکرده‌ایم؟ امروزه همة ما پیرو مکتب اصالت حس هستیم، در فلسفه حال و آینده، و نه بصورت نظری، بلکه در عمل ... آن‌ها بر عکس از اینکه توسط حواس‌شان فریفته شوند، از دنیای خود و از سرزمین سرد«ایده‌ها» یا مُثل‌ها کنده شوند و بطرف جنوب و جزیرة خطرناکی کشیده شوند که در آن‌جا فضائل فلسفی آنان مثل برف در آفتاب ذوب می‌شود، هراس داشتند. برای اینکه در فلسفه کار کنند، لازم بود که«در گوش خود پنبه فرو کنند»؛ این شرط تقریباً اجباری بود؛ فیلسوف واقعی نوای زندگی را، تا جایی که نوا است، تقریباً نمی‌شنید؛ او موسیقی زندگی را انکار می‌کرد؛ ... این یک خرافه قدیمی ‌فلاسفه است که فکر می‌کنند هر نغمه‌ای از جانب پری‌های دریایی می‌آید...

ادامه مطلب ...

بی اسم( عبدالجبار کاکایی)

بی اسم حتا می شه عاشق شد
بی هیچ روی از خدا رو خاک
من سال ها عاشق شدم بی او
یک حس بی تفسیروحشتناک

من عاشق رفتارهای تو
این ترس بی اندازه ازدینم
تو عاشق چیزی که پنهونه
من عاشق چیزی که می بینم

بی اسم حتا می شه عاشق شد
جادوی این دلدادگی کم نیست
تا سیب های کال
بی تابند
حوای من تقصیر آدم
نیست

دور از تو افتادم ولی
هرشب
حس می کنم بسیارنزدیکی
خاموش شد فانوس من ای کاش
عادت نمی کردم به
تاریکی

بی اسم حتا می شه
عاشق شد
بی هیچ نامی از تو یا ازمن
بیدار کن این ترس پنهون
و

این عادت هر روزه روبشکن


با تشکر از رفیق شفیق

محمدتقی بهار

پدر محمد تقی بهار نیز مانند خود او لقب ملک الشعرایی داشته است. وقتی بهار جوان بعد از مرگ پدر مطرح شد و مدعی عنوان ملک الشعرایی، برخی در قوت طبع شعر او تردید کردند و او را به امتحانی بسیار دشوار مکلف نمودند.

 

امتحان از این قرار بود که بهار می‌بایست در مجلسی حضور پیدا کند و با واژه‌هایی که به او گفته می‌شد، از خود رباعی بسراید که دربرگیرنده همۀ آن واژه ها باشد.

ادامه مطلب ...