اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

بی اسم( عبدالجبار کاکایی)

بی اسم حتا می شه عاشق شد
بی هیچ روی از خدا رو خاک
من سال ها عاشق شدم بی او
یک حس بی تفسیروحشتناک

من عاشق رفتارهای تو
این ترس بی اندازه ازدینم
تو عاشق چیزی که پنهونه
من عاشق چیزی که می بینم

بی اسم حتا می شه عاشق شد
جادوی این دلدادگی کم نیست
تا سیب های کال
بی تابند
حوای من تقصیر آدم
نیست

دور از تو افتادم ولی
هرشب
حس می کنم بسیارنزدیکی
خاموش شد فانوس من ای کاش
عادت نمی کردم به
تاریکی

بی اسم حتا می شه
عاشق شد
بی هیچ نامی از تو یا ازمن
بیدار کن این ترس پنهون
و

این عادت هر روزه روبشکن


با تشکر از رفیق شفیق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد