اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

نور

می بینمش به خواب 

با شاخه های نور 

پرواز می کند 

فریاد می زند 

آی آدم ها ..............

ادامه مطلب ...

برق و شعر

بعد از مدت ها اولین پنجشنبه ای بود که در خانه بود و بیرون نرفته بود. احساس خوبی داشت. با خیال راحت از خواب بیدار شد. کسی نبود.. بدون عجله  در خانه می چرخید و کارها را انجام می داد.  نوبت به کار پایان نامه رسید.  پشت میزش نشست .

ادامه مطلب ...

حیرانی

گاهی به خود می خوانی ام 

گاهی زه خود می رانی ام 

سرمست این حیرانی ام  در حالت خوف و رجا 

 

من عاشق شیدایی ام 

از درد و حرمان خالی ام 

در راه ایمان باقی ام در سایه ی عشق خدا 

 

 

 

 

پنجم خرداد ماه هزارو سیصد و هشتاد و هشت