اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

برف( شاعرش را نمی شناسم)

آسمان در نگر که لشکر برف

چون کنند اندر او همی پرواز

راست همچون کبوتران سپید

راه گم کردگان ز هیبتِ باز

تهران من


وقتی به شهر خودم فکر می کنم

یادم نمی‌رود

کوچه باغ‌های شمیران

جوی‌های پراز آب مولوی

بازار گرم و پراز های و هوی آن

انبوه سروهای ساعی و گل‌های ارغوان

ادامه مطلب ...