اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

اندیشه های ساده در باب زندگی

یاداشت های روزانه

رقابت سکون ندارد

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت

مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد

متوجه شد که کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی

میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش

را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت

و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید... که کلاه

خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را

بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. ادامه مطلب ...

سخنی از آندره ژید

هیچ مکتبی شوم تر از آن نیست که بر پایه ی تلاش اندک پایه ریزی شده باشد. نظریه ای که انسان ها را دعوت می کند تا به جای آنکه به طرف هدفشان پیش روند، بنشینند تا هدف به طرفشان بیاید.

یک روز از روز های خدا( با تشکر از یاسمن عزیز)

دیروز صبح که از خواب بیدار شدی،
نگاهت می‌کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،


حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.


ادامه مطلب ...